به گزارش سرویس سیاسی تابناک، مرسوم است هر دولت با عنوان مشخصی شناخته میشود؛ دولت اکبر هاشمی رفسنجانی به «دولت سازندگی» موسوم بود، بخاطر فعالیت های عمرانی و سیاست بازسازی بعد از جنگ و تنش زدایی از روابط خارجی، دولت سید محمد خاتمی «دولت اصلاحات» نام گرفت و تأکیداتش بر توسعه سیاسی و آزادیهای اجتماعی مشهور است، دولت محمود احمدی نژاد «عدالت و مهرورزی» نام داشت، دولت حسن روحانی هم که بر اعتدالگرایی و بهبود روابط خارجی و حل پرونده هسته ای متمرکز بود ، دولت «تدبیر و امید» نام گرفت،
شعار و ایده دولت سه ساله سید ابراهیم رئیسی «دولت مردمی، ایران قوی» نامیده شد که بر "محرومیت زدایی" متمرکز بود و رئیس دولت ، سید محرومان معرفی می شد، اکنون نیز دولت چهاردهم تحت سکانداری مسعود پزشکیان شعار «وفاق ملی» را برای خود برگزیده است.
اینکه در شرایط فعلی بر روی انسجام و وحدت ملی تمرکز شود اقدامی مثبت و قابل تحسین است که پس از مطرح شدن، انتظار میرفت به مرور اثرات آن در جامعه نیز لمس شود، اما با گذشت زمان مشخص شد برای تحقق آن مسیر طولانیای در پیش است.
نخستین و اصلیترین ایرادی که به چنین شعاری وارد میشود بیش از حد انتزاعی بودن آن است! درواقع مشخص نیست مخاطب اصلی این وفاق و غایت آن چیست، وفاق که با که؟ مرز و خط قرمز این وفاق کجاست؟ شرایط حساس ؟
این انتزاعی بودن ایده اصلی دولت موجب خواهد شد با گذشت زمان صرفاً در همان مرحله شعار باقی مانده و به ایدهای پیادهسازی شده در سطح ملی منجر نشود. این ابهامات به قدری زیاد است که حتی در درون فعالان سیاسی موسوم به اصلاحات هم توافقی بر سر آن وجود ندارد و هر از گاهی یکی از آنها در مخالفت با وفاق سخن میگوید و از اساس آن را زیر سوال میبرد؛ چنین روندی به منصوبین دولت نیز تسری پیدا کرده است و اخیراً استاندار مازندران به طور صریح گفته است: «من به وفاق ملی آنگونه که دکتر پزشکیان میفرمایند اعتقاد ندارم».
یکی از دلایل مخالفت همطیفان رئیسجمهور با گفتمان او به این جهت است که در انتصابات از افراد جناح مقابل نیز استفاده شده است؛ برای مثال از هیئت وزرا ۲ وزیر از دولت سیزدهم هستند و حدود ۱۰ درصد استانداران انتصاب شده نیز از اصولگرایاناند؛ این نگاه، چون وفاق را صرفاً در انتصابات خلاصه میکند و ابعاد دیگری برایش قائل نیست، از اساس با آن مخالفت میکند.
دسته دیگر وفاق را محدود و محصور در تعاملات میان قوا میدانند و همینکه در تصمیمگیریها همراستا عمل کنند و سنگاندازیای هم صورت نگیرد را کافی میدانند؛ اما ابتدا باید دید همین نگاه نیز تا چه اندازه اجرایی شده است؟
نقطه آغازین این قسم از وفاق را میتوان رأی اعتماد کامل مجلس دوازدهم به کابینه پیشنهادی دانست اقدامی که رهبری هم آن را مثبت ارزیابی کردند؛ این همگرایی که با انتقادات جدی مواجه بود در ماجرای ظریف به نوعی دچار واگرایی شد و دور از ذهن نیست با این دست فرمان حتی این وجه از وفاق نیز به ثمر ننشیند و ماحصلش تنها همان رأی اعتماد کامل به کابینه، باقی بماند! هرچند در نشست مشترک روز گذشته دولت و مجلس، پزشکیان تأکید کرد سعی میکنند تا وفاق و وحدت را بعنوان میثاقی مشترک میان خودشان (مجلس و دولت) داشته باشند.
اما آیا حقیقت وفاق ملی در همینها خلاصه میشود؟ یا مقوله «وفاق میان احزاب» صرفاً در دیدارهای متعدد رئیسجمهور با نمایندگان احزاب مختلف قابل تعریف است؟ به واقع وفاق همهی اینهاست و هیچکدامشان نیست!
در اینکه ترکیب به کارگیری افراد شایسته فارغ از جناحبندی سیاسیشان، همگرایی قوا، همفکری و مشورت با احزاب مختلف، همه و همه در ذیل وفاق ملی تعریف میشوند شکی نیست؛ اما رئیسجمهوری که مدام از آشتی ملی سخن گفته و بر لزوم گفتگو تأکید کرده است، تا چه اندازه فرآیندهای مشخصی برای گفتگو با همهی مردم و به طور خاص تحریمکنندگان انتخابات، تعریف و مشخص کرده است و چشمانداز او برای ارتقای مشارکت مردمی در تمام ابعاد و فارغ از مشارکت صرف در انتخابات، چیست؟
با توجه به اینکه دکتر پزشکیان،شخصا فردی است چندان سیاسی و جناحی محسوب نمی شود، پیاده سازی ایده وفاق سیاسی با محوریت چنین شخصی آیا اصولا قابل تحقق است؟
سوال اصلی دیگر این است که در حال حاضر مسئولیت پیشبرد و تحقق گفتمان دولت با کدام معاونت یا شخص حقیقی و حقوقی است؟ اینها تنها بخش اندکی از دهها پرسشی است که پیرامون ایده وفاق ملی وجود دارد و تاکنون نیز بیپاسخ ماندهاند؛ اگر بنا باشد اوضاع همینگونه ادامه یابد دور از ذهن نیست این ایده به مرور نه تنها شکست بخورد بلکه به ضد خود تبدیل شده و هزینههای زیادی را متحمل جامعه کند.
زهرا مظهری